وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز جمعه 10/فروردين/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
claudebot

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
107.20.123.227

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 نظامی    جستجوی شما در مجموع 5 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است

جستجو این کلمه در گوگل


جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران در شهاب‌الدین

....د حجت الاسلام والمسلمین صفری دقایقی را به نحوی شکل گیری انقلاب و و ورود امام و شب بیست و دوم بهمن و شکستن حکومت نظامی به فرمان امام خمینی ره اشاره کرد و گفت این انقلاب با تاسی از قیام. عاشورا و حضور پای منابری که فضایل  اهل البیت را بیان می شود به رهبری امام خمینی ره به پیروزی رسید و نیز خلوص جوانان و مردان و زنان ایران باعث شد تا با ایمان به خدا و شعار الله اکبر تاج و تخت ظ...


مختصري درباره شهاب الدين

....د و نیاکان ما بودند؛در قسمت شمالی محل هم یک تپۀ دیگری قرار دارد تپۀ شمالی محل زندگی و زیستن نبود بلکه قراولان و نظامی های آن عصر بود چون در قسمت سطح صاف این تپه وسعت ساخت و ساز چند خانه را ندارد هر چند که به مرور زمان بر اثر فرسایش و کشاورزی شخم عمیق از ارتفاع آن چندین متر کاسته شده. تا امروز اینگونه به چشم می توان دید ولی در گذشته یقینا بصورت مخروط کامل بوده،تا به منطقه مشروف باشد دفاع از آن راحت باشد.در اینگونه تپه ها بعضی زندانی ها و تبعیدی ها را هم نگهداری می کردند وزی بوده که در آن سلاح های نظامی آن عصر هم نگهداری می شد و دیگری معروف به خرگوش تپه بود. ولی تپۀ وسط محل که مکان زندگی و زیستن خیلی مهمتر بوده چون در این مکان فرزندان یکی از پادشاهان محلی زندگی می کرد،پادشاهانی که در دشت فریم اصفهبدان مازنی زندگی می کردند به خاطر جمع آوری مالیات و مطلع بودن از وضع و حال و اخبار زندگی مردم از کشاورزی و دامداری و در این محل مقر یک حکومت محلی بوده که به خاطر دعوی و شکایت ودرگیری بین چند نفر دستور و فرمان صادر می شد،و نیروهای نظامی و سپاهی آن زمان که در اختیار داشتند متهم را محکوم می کردندو در تپۀ شمالی نگهداری    می کردند. در این تپه ها تمام حرکات و رفت و آمد و و کشورهای بیگانه را زیر نظر داشتند.تا در موقع لشکر کشی و حمله، خبر با وسایل آن روز هر چه زودتر  به گوش اصفهبدان مازنی (فرخان)،(خورشید) برسد تا در فکر دفاع از کشور خود باشد. در تپۀ وسط محل یک راه فراری هم داشت که متاسفانه بر اثر ندامتکاری عده ای کاملا تخریب شده و راه ورودی آن بسته گردیده و هرگز هم دیگر نمی توان آنرا بازگشایی کرد.دور تا دور این تپه نسبت به زمینهای مجاور چند متر بالاتر از سطح آنها بوده در قسمت جنوب این تپه مردابی بوده که هم محل پرورش حیوانات آبزی مثل ماهی وپرنده هایی مثل اردک و غاز و هم خندقی بوده تا از ورود بیگانگان به بالای تپه جلوگیری کند،در قسمت شمال هم خندقی بوده که بصورت چشمه استفاده می شده  در همان قسمت شمال چشمۀ آبی بوده که بصورت استخری بزرگ پهن و عمیق در فصل تابستان در آن شنا می کردند؛ دور تا دور آنرا درختان بومی گرفته بود وسعت و گودی آن استخر بحدی بوده که بیشتر ریشسفیدان و بزرگان محل بخوبی یاد دارند که این استخر در فصل تابستان و گرما محل تفریح و شنای مردم محل محصوب می شد آنچه بیاد داریم در هیچ روستایی آب چشمه ای به این گوارایی و خنکی نبوده.ولی امروزه متاسفانه بجز فاضلابی بیش نیست آنهم در خط نابودی کامل قرار گرفته که روزگاری در همین استخر صید ماهی می کردند. حاکمی که در این مناطق برای حکومت می آمدند از طرف پادشاهان محلی انتخاب می شدند،و قدرت پادشاهان آن زمان هم در دشت زیبای فریم بوده که اصفهبدان مازنی کاخها و قصرهای مجلل و باشکوهی را در آن مکان بنا نهادند و در خدمت حکومت مرکزی بودند. همانگونه که در جنگ اسپارت تا قبل از آنکه مردان طبری وارد کارزار شوند سپاه پارس کاملا در حال شکست و فروپاشی قرار گرفته بود که خشایار شاه فرمان حمله مردان طبری را صادر کرد که جنگ را بعد چند لحظه بنفع سپاه پارس تمام کردند و بقیۀ ماجرا.  اصفهبدان مازنی در تمامی سر حدّات مازندران نگهبانی داشتند تا از ورود دشمنان با خبر و در مقابل آنها مقابله نمایند هر چند موانع طبیعی مازندران خود سدی در مقابل دشمنان خارجی بود مازندران به خاطر همین موانع طبیعی خیلی دیرتر نسبت به خاک جنوب غرب و شرق سقوط کرد و همین امر باعث می شد پای بیگانگان کمتر به مازندران باز شود و مازندران به خاطر نعمت و فراوانی مواد غذایی، کمتر در مرض خط و سقوط گرسنگی قرار گرفت از موضوع بحث خودمان زیاد فاصله گرفتیم. همانگونه که گفتیم در قسمت جنوبی  تپه ای که در محل می باشد مردابی بوده به طول تقریبی یکصدو پنجاه متر و عرض تقریبی هفتاد متر این مرداب چگونه و با چه آبی پر می شد،همه می دانند که این تپه ها همه و همه بوسیلۀ وسایل آنروزی با دست خود مردم ساخته شده و در آن زمان به بیشترین موضوعی که فکر می کردند موضوع امنیت این تپه ها بوده چون بدون شک تمام این تپه ها نمی تواند خاک باشد،اگر قلعه قراوالی بوده حتمــا راههای ورود برای نگهداری وسایل نظامی مثل زاغه امروزی دارای ساختمان و زندان و محل نگهداری بسیاری اسباب و آلات حرب آن زمان بوده و در تپه هایی که محل زندگی و زیستن جمعی از افراد و نگهبانی دادن از والیان و حاکمان و شاهزادگان هم بدون شک در زیر این تپه ها ساختمانهایی می ساختند که راه ورود به داخل آن و همانگونه راه فرار برای روز   را و نگهداری کردن مالیات و باج و خراج بصورت بانکهای امروزی با استحکام خاصی ساخته می شد؛و مکانی که محل نگهداری مالیات و باج وخراج بوده چون بطور حتم تمام این نیروها می باید از نظر امکانات در راحتی و رفاه و آسایش می بودند و برای ایجاد و امکان پدید اوردن اینگونه زندگی های نظامی و اشرافی به خودی خود مخارج هزینه بوجود خواهد آمد و نمی توانستند روزانه با آن همه مشکلات سختی برای دریافت هزینه خودشان را به مکان زندگی با شاهان و اصفهبدان فریم برساند تا بتواند شکم خودشان و اطرافیان را سیر کنند. بدون شک امروزه بعد از گذشت هزاران سال از آن روزها یقینا تحولی بزرگ و فرسایشی مهم در سرنوشت این مکانهای زندگی بوجود آمده و امروزه هر چه به طرف محل زندگی ترکمنها در قسمت شمال گرگان گنبد می رویم می توان پی به اهمیت این تپه ها برد که چقدر نزدیک به هم ساخته میشد تا در مقابل دشمنان که در شمال بودند و همیشه موجب اذیت و آزار مردمان این منطقه بودند جلوگیری نمایند. امروز ما بعد از حدود گذشت هزاران سال از گذشته سخن می گویم؛ چشمۀ صادق کیاب(از اسم کیای مازنی گرفته شده) این چشمه در گشته به طرف شرق در حرکت بوده؛از سرچشمه به طرف شرق طوری در حرکت بوده که یک انشعاب آنرا برای پر کردن مرداب در نظر می گرفتند و فاصلۀمسیر اصلی حرکت این چشمه تا مرداب زیاد بوده چون برای پر کردن آن باید چند متری ارتفاع را در نظر می گرفتند وگرنه نمی توانستند چند متر آب داخل آن هدایت کنند. شاید حتی به متر هم نمی رسید وآب دیگرآنکشش را نداشت واز همین چشمه در کار های کشاورزی که شغل اصلی مردم این دیار بوده استفاده می کردند.وهم می توانستند رمه های احشام خود را سیراب کنند.این چشمه صادق کیا یا کیاببعد از نیم چرخشی به دور محل امروزی درست از پشت حسینیه فعلی محل وارد شده داخل محل می شد که از جلوی حمام عبور می کند. واین سرازیری وسر بالایی که درست در روبروی دفتر فعلی شورای محل قرارگرفته بود را آب چشمه صادق کیا به این شکل در آورده بود.چون در این  نقطه شتاب آب بیشتر میشود وفرسایش خاک را هم انجام می داد.بعد از وارد شدن به داخل چشمه به طرف دشت های شمالی ومزارع ما حرکت می کرد در مکانی که دیگر سطح آب با زمین مساوی می شدومردم در آنجا کار های کشاورزی را انجام می دادند.صادق کیا بعضی از مردم وی را به زبان محلی       سنگر وهم می گویند.ویک چشمه دیگر به نام خورده سنگرو.... این چشمه دارای آب شیرین بسیاربسیار گواراوسبکی بوده واز همه چشمه ها آب خنک تروسالم تری داشت-متأسفانه امروز عده ای درمعدنی که در غرب محل موجود است محل دفن زباله وآشغال وبه خاطر رفت و آمد کمترحتی لاشه حیوانات مرده را دفن کرده اند واین معدن متاسفانه سنگی ونفوذ پذیرآب باران است که معلوم نیست چه زباله ای در آنجا ریخته می شود وهمه این زباله ها را روی هم تلمبار کرده اند وهمراه آب باران  با آن همه وضعیت بد به داخل معدن نفوذ می کند ودر قسمت دویست متر پایین تر چشمه خورده سنگر وبا آن همه عظمت هزاران ساله اش حرکت می کند این چشمه  در اختیار ساکنین مردمی بوده که در بالای تپه زند...


مختصري درباره حضرت ابوالفضل العباس (ع)

....امام حسين(ع) بستند، قمر بنی هاشم(ع) برای آنها آب آورد. سپهسالار: لقب سپهسالار به بزرگترين شخصيت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود و آن حضرت را نيز به سبب اينکه فرمانده نيروهای مسلح امام حسين(ع) در روز عاشورا بود و رهبری نظامی سپاه ايشان را بر عهده داشت سپهسالار ناميده اند.  قمر بنی هاشم: از آنجا که آن حضرت در ميان بنی هاشم از نظر زيبايی ممتاز بود وی را ماه بنی هاشم می ناميدند. - اطلس: ظاهرا يکی از معانی اطلس شجاعت است و چون آن حضرت شجاع بوده و از کثرت شجاعت صفوف دشمن را می شکافته است، به وی اطلس می گفتند. 6- پرچمدار: از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار و " حامل اللواء" است، زيرا ايشان ارزنده ترين پرچمها، پرچم سرور آزادگان امام حسين(ع) را در دست داشتند حضرت به دليل توانايی های نظامی فوق العاده در برابر خود، از ميان ياران خود، پرچم را تنها به ايشان سپردند. طيار: ديگر از القاب حضرت ابوالفضل(ع) طيار است، يعنی پرواز کننده در فضای قدس و درجات و مقامات عالی بهشت.  المستجار: از ديگر القاب حضرت، مستجار يعنی منجی و نجات دهنده است. العبد الصالح: ديگر از القاب آن جناب عبد صالح است، چنانکه در زيارت او می خوانيم" السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله"؛ حامی الضعيفه: از القاب مشهور حضرت ابوالفضل(ع) حامی الضعيفه به معنی حامی بانوان است به خصوص در نقشی که در دفاع از بانوان حرم و اهل بيت نبوت بر عهده داشت. حضرت عباس (ع) در کربلا حضرت عباس(ع) وقتي ديد بيشتر ياران امام به شهادت رسيدند به برادرانش(عثمان، جعفر و عبدالله) فرمود: پيش از من به ميدان برويد و فدا شويد تا من شهادت و اخلاص شما را نسبت به خدا و رسولش(ص) بچشم ببينم. همگي به نوبت اطاعت كردند و بعد از اذن از امام به ميدان رفتند و به شهادت رسيدند. وقتي حضرتابوالفضل(ع) خودش را تنها مي بيند جلو مي آيد و عرض مي كند: مولا، به من اجازه دهيد من هم بروم. امام گريه سختي نمودند و فرمودند: تو علمدار من هستي.حضرت عباس(ع) عرض كرد: ديگر طاقت ندارم، سينه ام تنگ شده و از زندگاني دنيا بيزارم، مي خواهم از اين گروه منافق خونخواهي كنم. مولا فرمودند: حال كه مي خواهي بروي، برو مقداري آب براي فرزندان بياور. قبلا به حضرت عباس(ع) لقب سقا داده بودند چرا كه يكي دو نوبت در شبهاي گذشته توانسته بود برود صف دشمن را بشكند و براي اطفال آب بياورد (اينطور نبود كه سه شبانه روز در آن گرماي عراق آب نخورده باشند، بلكه سه شبانه روز آب براي آنها ممنوع بود و شريعه فرات را بسته بودند. حتي شب عاشورا آب تهيه كردند و غسل شهادت نمودند) وقتي امام به حضرت عباس(ع) فرمودند: حالا كه عزم رفتن داري برو آب بياور، حضرت عباس(ع) عرض كرد: چشم. ببينيد چقدر منظره با شكوهي است چقدر عظمت، شجاعت، دلاوري، انسانيت، معرفت، شرافت و فداكاري. يك تنه خودش را به جمعيت سر تا پا مجهز به سلاح مي زند در برابر سپاه دشمن مي ايستد و به پند و اندرز مي پردازد ولي آنها را سودي نمي بخشد، عباس(ع)خدمت امام مي رسد و آنچه از لشكر عمر سعد ديده است به امام ميرساند. عباس(ع) ناگهان صداي فرياد كودكان را شنيد: العطش العطش براي حضرت عباس(ع) خيلي سخت بود صداي العطش كودكان را بشنود و كاري نكند، از اينرو سوار اسب شد، نيزه به دست گرفت،مشك آبي را همراه خود برد و به طرف شط فرات راهي شد. شريعه فرات با چهار هزار نيرو محافظت مي شد؛ اسب را داخل آب مي برد، اول مشك را پر از آب مي كند و بدوش مي اندازد، عباس(ع) تشنه است و هوا بسيار گرم. زمان واقعه عاشورا به روايتي ديگر مهرماه بوده است، او جنگيده تا به فرات رسيده؛ خسته و كوفته وارد آب شده، همانطوريكه سوار بر اسب است آب تا زير شكم اسب را فرا مي گيرد، دست زير آب مي برد مقداري آب با دو دستش بر مي دارد تا نزديك لبانش مي آورد، آنهايي كه از دور ناظر بودند گفته اند: اندكي تامل كرد بعد ديديم آب را نخورد و روي فرات ريخت، هيچكس نفهميد چرا؟ قمر بني هاشم(ع) آب نخورد اطاعت محض را ببينيد با كلمه چشم براي آوردن آب راهي مي شود، آب نمي خورد و با رجزي كه بعد از خروج از آب مي خواند دليل آب نخوردن خود را بيان كرده است. شايد هم حضرت ابالفضل(ع) فكر كرده است كه مولايش فرموده است آب براي بچه ها بياور يعني حسين(ع) نمي خواهد آب بخورد پس به عباس اجازه نداده است كه او هم آب بخورد. حضرت عباس(ع) همينكه از آب خارج شد رجزي خواند كه در رجز، مخاطب خودش بوده است، نه ديگران و از اين رجز فهميدند كه چرا آب نخورده است: يا نفس من بعدالحسن هوني فبعده لا كنت ان تكوني هذالحسين شارب المنون و تشربين باردالمعين و الله ما هذا فعال ديني و لافعال صادق اليقين اي نفس ابوالفضل(ع) مي خواهم بعد از حسين(ع) زنده بماني، حسين(ع) شربت مرگ مي نوشد و او در كنار خيمه ها با لب تشنه ايستاده است و تو آب بياشامي؟ پس مردانگي كجا رفت؟ شرف كجا رفت؟ مواسات و همدلي كجا رفت؟ مگر حسين(ع) امام تو نيست؟ هرگز دين چنين اجازه اي به من نمي دهد، هرگز وفاي من چنين اجازه اي به من نمي دهد. حضرت ابالفضل(ع) مسير برگشت خود را عوض نمود و از داخل نخلستانها برگشت تا شايد مشك را سالم برساند، چون قبلا از راه مستقيمي آمده بود ولي حالا همراه خود امانتي گرانبها دارد، تمام همتش اين بود كه آب را سالم برساند لذا از داخل نخلستانها كه امنيت بيشتري داشت برگشت. دشمنان راه را بر او بستند و او را محاصره كردند تا آنكه نوفل ازرق شمشيري به دست راست حضرت زد و دست از بدن جدا شد. در همين حال بود كه ديدند ابالفضل رجز را عوض كرد و معلوم شد كه حادثه اي تازه پيش آمده است، او مي فرمود: والله ان قطعتم يميني ، اني احامي ابداً عن ديني (بخدا قسم اگر دست راستم را ببريد من دست از دامن حسين بر نمي دارم) مشك آب را بر شانه چپ قرار داد بار ديگر نوفل ازرق ضربه اي ديگر زد و دست چپ حضرت را از مچ جدا نمود. طولي نكشيد كه رجز دوباره عوض شد در اين رجز فهماند كه دست چپش هم بريده شده است. راويان نوشته اند به هر زحمت بود مشك آب را چرخاند و آن را به دندان گرفت و خودش را روي آن انداخت تا سالم بماند اما سپس تيري آمد و به مشك رسيد و آب مشك از دست رفت. ببينيد ابالفضل(ع) آن لحظه چه حالي پيدا كرد، ديگر با چه روئي دست خالي به خيمه ها برگردد و بچه ها به عمو عباس(ع) بگويند: العطش؟! يا نفس لا تخشي من الكفار و ابشري برحمه الجبار مع النبي السيد الم...


چین: شبکه های اجتماعی ممنوع

دولت چین کلیه کارمندان نظامی، ژنرال های ارتش، کارمندان ادارات مربوط به امور سیاسی رااز پیوستن به هرگونه وب سایت یا شبکه ......


گناه کساني که آرمانهاي انقلابي ملت را از ياد بردند نابخشودني است

....را تحقق برخی از وعده های الهی به ملت ایران دانستند و افزودند: شیطان بزرگ امریکا از اول انقلاب، «امپراطوری نظامی – مالی – تبلیغاتی و سیاسی» خود را با همه توان به میدان شکست انقلاب اسلامی و ملت ایران آورد اما واقعیات عرصه سیاسی ایران و منطقه، نشان می دهد که امریکا، امروز خود در مقابل انقلاب اسلامی به زانو درآمده است. ایشان با اشاره به اذعان تحلیلگران به شکست سیاست های بسیار حساس و تعیین کننده امریکا در خاورمیانه، افزودند: 30 سال قبل شیطان بزرگ تنها یکی از وابستگان فاسدش یعنی رژیم پهلوی را از دست داده بود اما امروز شاهد از دست رفتن گسترده رژیم های وابسته به خود است. رهبر انقلاب اسلامی، انزوای امریکا و احیای نوید بخش اسلام در میان ملتهای منطقه را از دیگر نشانه های تحقق وعده های الهی برشمردند و افزودند: امروز، با بی نتیجه ماندن تلاشهای بی وقفه نظام سلطه، اسلام و قرآن حرف و سکه رایج جوانان و ملتهای منطقه شده است و این حقیقت، اهتزاز درخشان پرچمی است که ملت ایران در سال 1357 در این سرزمین برافراشت. حضرت آیت الله خامنه ای، شکست امریکا در مسئله فلسطین را از دیگر نشانه های درماندگی شیطان بزرگ خواندند و خاطرنشان کردند: در همین هفته های اخیر جوانان فلسطینی در کشورهای مختلف منطقه، بعد از گذشت 60 سال، در روز نکبت و در اقدامی بی سابقه، مرزهای رژیم صهیونیستی را شکستند و این حقیقت دلنشین، طلایه تحقق وعده پروردگار مبنی بر پیروزی قطعی اسلام و مسلمانان است. فرمانده کل قوا، ثابت قدمی و هوشیاری ملت و مسئولان ایران را شرط لازم برای تحقق کامل وعده های الهی برشمردند و تأکید کردند: همه باید مراقب باشیم که در این حرکت عظیم و پرشتاب، پا سست نکنیم و ضمن فراموش نکردن اهداف اصلی، حواسمان به مسائل دیگر پرت نشود. ایشان در همین زمینه افزودند: گناه کسانی که در روند حرکت همگانی ملت ایران، آرمانهای انقلابی ملت را از یاد بردند و به مسائل فردی و قدرت طلبی مشغول شدند گناهی بزرگ و نابخشودنی است که البته به فضل الهی، ملت اینگونه کارها را از این افراد یاد نمی گیرد و به آنان بی اعتناست. فرمانده کل قوا در پایان سخنانشان، پاسداران جوان را به ته...


 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه