وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز دوشنبه 10/ارديبهشت/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
3.137.192.3

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 قدیمی    جستجوی شما در مجموع 12 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است

جستجو این کلمه در گوگل


اربعین

....ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.   باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.   در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:   در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:   لست من خندف ان لم أنتقم‌ من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌ لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌ فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌ قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌ و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)   وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.   دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ م یداند که طبیعی‌تر می‌نماید.   4. میرزا حسین نوری و اربعین‌ علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.   ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)   داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.   اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌ک ند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).   این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.   اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.   روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.   خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.   مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.   5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌ شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.   هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌ نبوده است‌.   ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌،از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.   باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.   آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.   متن زیارت اربعین هم ازسوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می ‌کند   اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.   زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).   زیارت‌ اربعین، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌».   خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.   دو نکته کوتاه در مورد اربعین: نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)   دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).   منبع :بازتاب ...


مراسم شب عاشورا

....ی با نوحه سرایی ذاکرین اهل بیت علیهم السلام و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین صفری انجام شد  یکی از مرثیه های قدیمی در این شب خوانده می شود و آن این است  امشب شب قتل حسین زاده زهراست  امشب عزیز مصطفی با دو صد غوغاست  ودیگر اینکه یادی از گذشتگان از محرم پارسال تا امسال میکنند یادشان را گرامی می داریم  مرحومه صدر مهدی پور،، مرحوم میرقاسم میری، مرحوم علی تورانی، مرحومه ا...


سالروز تخريب بقيع

.... 10 هجری وفات فرمود، بنا به فرمایش ایشان او را به عثمان ملحق کرده در کنار او به خاک سپردند.( 6 )رفته رفته دو مدفن قدیمی مدینه به نام «بنی سلمه» و «بنی حرام» متروک گردید و مسلمانان بقیع را مدفن و قبرستان عمومی خود قرار دادند.( 7 ) فضیلت بقیع در فضیلت این مکان شریف روایات متعددی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل گردیده که بصورت تبرک به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم: پیامبراکرم فرمود:«یحشرمن هذه المقبره سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب و کأنّ وجوههم القمر لیلة البدر»( 8 ) از بقیع 70هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت خواهند گردید.ایشان گاهی شبها و گاهی روزها در بقیع حضورمی یافتند و برای اهل بقیع دعا و طلب مغفرت می کردند و می فرمودند که من ازطرف خدای خود مامور هستم که برای اینان دعا کنم «إنی أمرت أن آتی أهل البقیع فأدعو لهم وأصلّی علیهم»( 9 ). اجمال تاریخ این حرم مقدس این است که قبور ائمه بقیع (عیهم السلام) مانند سایر قبرها در محوطه باز و مکشوف نبوده بلکه قبر آنان مانند تربت پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت رضا (علیهم السلام) ، از آغاز دفن اجساد مبارک و پیکر مطهرشان در داخل خانه ای که متعلق به عقیل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان این خانه به ساختمان مناسب،به شکل مسجد تبدیل گردیده سپس در محل همان ساختمان،بزرگترین و مرتفع ترین گنبد و بارگاه بنا شد و در قرون متمادی دارای خادم و دربان و دارای ظریفترین و گرانبهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش ودارای فرش و قندیل بوده است و بالأخره در هشتم شوال 1344هجری قمری به وسیله غدّه سرطانی موجود در بدنه اسلام (وهابیان) منهدم گردید. مقبره های خانوادگی در بقیع از مجموع گفتارمورخان چنین برداشت می شود مردم مدینه که قبلاً اجساد مردگان خود را در دو گورستان عمومی بنام:«بنی سالم» و«بنی حرام» و گاهی در داخل منازل خود دفن می کردند،با رسمیت یافتن بقیع با دفن عثمان بن مظعون در سال دوم هجری و ابراهیم فرزند پیامبر اکرم در سال دهم هجری به آنجا توجّه کردند و عده ای از صحابه بتدریج خارها و ریشه های درختان موجود در بقیع را کندند و آنجا را آرامگاه خصوصی خود و خانواده خود قرار دادند و بعضی دیگر از صحابه در منازل متصل به بقیع دفن گردید که با گسترش بقیع، جزء آن گردیده است و به تناسب جایگاه و انتسابشان با پیامبرالهی در یک نقطه معین و در کنار هم دفن شده اند مثلاً قبور ائمه چهارگانه با قبرعباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و همه یا عده ای ازهمسران پیامبر در نقطه ای و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر اکرم در کنار هم که مجموع این بخش بنام «مقابر بنی هاشم» معروف گردیده است. مطلب دوم اینکه: خانه ها و منازل مدینه تا بقیع امتداد داشته و بقیع از طرف غرب در پشت منازل مدینه قرار داشت و کوچه های متعددی این منازل را به همدیگر وصل می نمود و به محل بقیع منتهی می گردید.(10)   قبور ائمه أربعه در تاریخ است که :«دُفن العباس ابن عبد المطلب عند قبر فاطمه بنت أسد بن هاشم فی اول مقابر بنی هاشم الّتی فی دار عقیل»(11 ) یعنی:عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنی هاشم و در داخل خانه عقیل در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن شده است . صاحب «تاریخ المدینه» و صاحب«عمدة الاخبار» می نویسند: وقتی که از دفن امام حسن مجتبی در کنار قبر جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) جلوگیری بعمل آمد امام حسین (علیه السلام) طبق وصیت برادرش او را در کنار مقبره بنی هاشم و در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن فرمود.( 12 ) بعدها اجساد مطهر سه امام دیگرـ علی بن الحسین زین العابدین و ابو جعفر محمد بن علی الباقر و ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق (علیهم السلام) ـ در این مدفن آرمیدند تا جایی که امام المشککین فخر رازی که از بزرگان علمای اهل سنت است در کتاب خود می آورد :«یُستحب أن یَزور قبر الحسین بن علی و فیه أیضاً علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم»( 13 )یعنی :مستحب است زیارت قبر حسن بن علی وهمچنین در آنجا است قبر علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد که خدای تعالی از ایشان راضی باشد. ذکر این چند نمونه از تواریخ ،نشانگر آن است که بدن فاطمه بنت أسد و عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در محوطه باز و بدون دیوار و سقف دفن نشده اند بلکه از ابتدا در خانه عقیل بن ابیطالب ودر زیر سقف به خاک سپرده شده اند آنگاه بعد از ایشان،اجساد پاک و مطهر جان جانان و قبله دل عارفان ،آن چهار دردانه غریب به آنان پیوستند. حال سئوال اینجاست که با وجود بقیع ،چرا پیکرعده ای ازاقوام وفرزندان رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلم ) درخارج این آرامگاه عمومی ودرخانه خصوصی گردیده اند. پاسخ این سئوال برای کسانی که با تاریخ مدینه آشنا هستند واضح وآشکار است چرا که آن روزها دفن شدن افراد متشخص و مورد احترام ،بجای گورستان عمومی در داخل منازل ...


مختصري درباره شهاب الدين

.... امروزه هیچ فردی و یا افرادی به این مکان و نقطه برنگشتند تا خبری ازاحوال  مردم نوکنده بدهند. این دهکدۀ زیبا و قدیمی بر اثر بیماری وبا و طاعونی که در زمان پادشاه قاجار اتفاق افتاد و جان میلیونها انسان را گرفت،شهرها ،روستاها و آبادیها را خراب و ویران کرد و تلی از کشته ها و اجساد به جای گذاشت. مردم بیشتر به طرف شرق حرکت می کردند تا ادامه حیات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند.  کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید .  این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم  که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد  محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا  گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی با شهامت و شجاعت توانست با کاردی که در کمر داشت شکم ببر را پاره کند.و دست چپش برای همیشه فلج شده بود و نمی توانست حرکت بدهد. اولین مدرسه                                         اولین مدرسه در سال 1345 ساخته شده و معلم آن هم سپاهی دانش بوده این مدرسه تا کلاس چهارم ابتدایی بچه ها را با سواد می کرد بعد به نکاء می رفتند نکاءهم تا کلاس سوم راهنمایی یا کلاس نه زمان قدیم بچه ها را بارور می کرد بعد به ساری یا بهشهر می رفتند،یکی از مشکلات تمامی بچه ها نداشتن زبان فارسی بود چون در آن عصر در خانوادها هرگز زبان فارسی صحبت نمی شد و بچه ها با زبان فارسی بیگانه بودند دومین مسئله هم لهجه سخت و نافرم زبان ترکی بود چون اغلب سپاهی دانشهای محل ترک بودند و بچه های بیچاره دچار مشکل درس می شدند و به سختی می شد حرف سپاهی رافهميد. اولین حسینه محل توسط اجداد و نیاکانان و مردم محل تا قبل از اینکه اولین حسینیۀ محل توسط اجداد و نیاکان همین محل ساخته شود مردم ایام سوگواری ماه رمضان را در منزل گرد هم می آمدند و مراسم عزاداری را برگزار می کردند در مراسم عزاداری ضمن سینه زنی ،کرب هم میزدند که متاسفانه امروزه حتی نمی دانند چگونه از آن استفاده می کنند کرب دو چوب که پشت آن با چرمی به پشت دست محکم می شود و کرب که به اندازه کف دست ساخته می شد دارای برآمدگی بود که مثل کف زدن این دو چوب را بهم می کوبیدند و تعداد ضربها هر چه تندتر می شد صدای بهم خوردن چوبها تندتر می شد که امروزه این رسم گهن فراموش شده و کسی حتی طرز نواختن آن را هم نمی داند ،بعد از مدتی با توانایی که داشتند شروع به ساخت اولین حسینیۀ محل کردند که عکس آن  موجود است .   مزرعه ای در جنوب محل شهاب الدین بنام (کوهی خیل) که مکان زندگی چند خانواده بوده قبل از آنکه مسیر چشمه صادق کیا از این نقطه قطع شود در این مکان که جاده هم است تعدادی از مردم شهاب الدین زندگی می کردند در این نوع زندگی کشاورزی در کنار دامداری شغل مردم بوده و فاصلۀ   که بصورت    در کنار احشامشان زیاد بوده و برای نگهداری ،مواظبت و نگهبانی از آنها حتما می باید در کنار آنها بود و چند تل خاکی هم که کوچک بود با دستهای خودشان ریخته بودند تا در هوای گرم تابستان بر بالای آن نفاری بسازند و احساس خنکی بکنند در بیشتر منازل دو نوع خانه وجود داشت یکی زمستانه که آن سالها برف و سرمای سختی موجب مشکلات و گرفتاری دردسر سختی را برای مردم فراهم می کرد م حتما باید در خانه های هم سطح زمین پوشیده  کنند و دیگری نفار بوده که تابستان از هر طرف باد می وزید و احساس خنکی می کردند . زندگی در کنار احشام در تابستان و پشه های مالاریا که در کنار برکه ها و مرداب ها و نیزارها آفت جان مردم بوده و آبهای راکد را آلوده می کرد هر سال جان مردم را می گرفت تا اینکه طرح ریشه کنی مالاریا با وسعت زیادی شروع به سمپاشی کردند و این حشره را ازبین بردند تا جان مردم راحت شود. بعد از تغییر مسیر آب چشمۀصادق کیاب مردم شروع به ساخت و ساز خانه و کاشانه در محل فعلی شهاب الدین کردند و مردم در کنار هم توانستند از کنار هم بودن و استفاده از تجربه های خود را در تمام مسیر و مراحل زندگی استفاده نمایند،و در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری دهند و شروع به ساختن مسجد و حسینیه و حمام کردند تا بتوانند از نظر استقلال مقداری متکی به خودشان باشند و توانستند از اعتماد به نفس به خود جرات پیدا کنند. شروع ساخت و ساز و بافت محل در حدود پنجاه تا شصت سال پیش اتفاق افتاد آنچه باعت شگفتی امروز ماست چگونه و چطور وسعت جاده های محل را در آن زمان با چه وسعت و پهنای س در نظر گرفته بودند. و همانگونه مسیر جاده های کشاورزی که هر چند مال رو بوده چقدر پهن کرده بودند که براحتی وسایل کشاورزی از کنار هم می گذشتند امروز بعد از گذشت آنهمه سال تازه بعضی از عزیزان بفکر جاده ها افتادند و ناراحت پهنای جاده ها هستند که بی حاصل هدر می رود و می توان تمام جاده های محل را که بیش از چندین هکتار می شود زیر کشت زمستانه برد. و استفاده پهنه از این همه جاده برد بعد از برداشت محصول زمستانه باز جاده باز می شود که می خواهیم سه ماه از جاده استفاده کنیم نه ماه دیگر هدر می رود. واقعا امروز کمبود زمین شما را ناراحت می کند فرزندان شماها که وارت و آیندگان شما هستند. چگونه می توانند با اندک زمین خود را قانع کنند و هرگز نمی توان به آنها فهماند.هر کسی می خواهد فقط پهنای جاده تا ابتدای زمین وی حفظ شود به پایین برایش مهم نیست.بقول سعدی استاد که می فرماید:چشم آدم دنیاپذست را یا قناعت بر کند یا خاک گور .براستی مگر پدران اجداد خود را ندیدند به چه سرنوشتی گرفتار شدند.فرشته مرگ همه را در کام خود گرفت امروز زیر خروارها خاک خفته اند دستشان از دنیا کوتاه،معلوم نیست براستی چه می کنند یا کاشته های خود همه چیز دنیا دروغ هست هیچ اصلی بر پایه خودش استوار نمی ماند.به عزت مناز ز زلت منال که فردا شود هر دو تا پایمال .آنچه واقعیت دارد و واقعیت زندگی مرگ است. بقول شاعره توانا فروغ فرخزاد می گفت:من درد را دوست می  دارم من رنج را دوست می دارم خداوند لذتی که درد رنج خلق کرد در هیچ شادی نیافرید بعد از پایان جنگ دوم جهانی وکشته،زخمی شدن میلیون میلیون انسان بی گناه به خاطر قدرت طلبی دیوانگی یکنفره نابود شدند تمام ملل اروپا در بر قراری و حفظ حدو مرزها چنان پایه های مرزی را محکم کردند که برای هیچ زمانی جنگی حادت نشود و ملل اروپا در کنار هم با توانایی و قدرت پیمان آتلانتیک شمتلی ناتو پایه خود را محکم کردند و همان خواسته ناپلئون اجرا شد. اروپا متحد با یک واحد پول براحتی می توانند با هم رفت و آمد کنند ولی در آسیا و آفریقا هرگز حدو مرزها را مشخص تکردند که این خاک کدام کشور است متلا اروند بین ایران و عراق-هیرمند ایران،افغانستان،کشمیرو پاکستان و خیلی از کشورهای آسیایی دیگر که هر زمان که خواستند از این اماها استفاده نمایند.روزی بزرگان و اجداد همین محل با قبولی همه ی دردسرها و مشکلات ماهها وقت خود را صرف برقراری نظم در نگهداری و حفظ حدو مرزها در زمینهای کشاورزی کردند که تمام کشاورزان به حقوق هم احترام بگذرانند و تجاوزی به حریم کسی انجام نگیرد تا از درگیری نزاع جنگ داخلی جلوگیری کنند.ولی متاسفانه امروزه بهای حفظ و نگهداری این حدو مرزها و احترام به زحمات اجداد و نیاکان خودمان شروع به بر هم زدن و نابود کردن حفظ آتار و ارزشهای آنها می کنند.حال به چه بهایی معلوم نیست درآینده چه آتشی را شعاه ور نمایند. و همه خود را بیگناه می شمارند اینطور معلوم شد کار این موجودات نامرئی بشقاب پرنده است که از کرات دیگر می آیند مرزهای ما را بر هم می زنند تا دیروز در دشتهایمان گناه را به گردن خوکها و گرازها می انداختند که مرزها را بر هم می زند. امروزه خوکها از دست بدنامی ما انسانها پناه به جنگها بردند. در جنگلها هم عده ای پوست درختان را با تبر قطع می کنند تا درختان خشک را راحتر قطع کنند. آنجا هم بدنامی را به گردن خوکها می اندازند. درشالیزار،گندمزار همین کار را می کنند.در بخش باغات مهدشت هم مرکبات را کیسه کیسه می زنند و در بازار به فروش می رسانند آنجا هم شکستن شاخه های درختان خوردن مرکبات را به گردن این بخت برگشته ها می اندازند. حال که با پیدایش آنفولانزای خوکی دیگر در اتهام صد در صد وسوء قصد به جان بشر متل مرغ و خروسهای خانگی باید تاوان سختی را بپردازد ازجنون گاوی تا آنفولانزای مرغی و آنفولانزای خوکی. براستی این حیوانات چقدر خودشان را مورد بازخواست مواخذه قرار می دهند. که چرا تابحال آنفولانزای خری شیوع پیدا نکرد. و پیش خود حساب می کنند که خرها از توانایی علمی برخوردارند که نمی خواهند دست رو کنند. و همه ی حیوانات در حسرت خر بودن زنده زنده در آتش سوخته می شوند. و همه می خواهند با خرها وصلت کنند. الاغها هم زیر این وصلت ها نمی روند. می گویند ما یک اشتباه کردیم که قاطر را با رای و نظر جامعهی پزشکان خودمان بوجود آوردیم تا تابت کنیم که ما هم پدری دلسوز و شایسته هستیم و فرزند ناخلف ما از بردن نام ما احساس شرمساری می کند و از مادرش می گوید که نامش اسب است.و همین امر سبب شد آقای خواجه تاجدار قاجار بعد از به قدرت رسیدن حتی کاه و یونجه ما را هم زیاد نکرد.این چه رابطه ی پدر فرزندی است. که پسر بفکر پدر نباشد. و در جدیدترین اعلامیه حقوق خران  اعلام می داریم.تا ما را بدنام نکنند از پذیرفتن هر عضوی بدون عرعر معذوریم و آنهم باید زیر نظر هیئت      ما باشد. وای از روزی که انسان از منبع شرافت ادب و اخلاق معرفت تربیت انسانیت خود دور شوند. و آن روزی است که باید افسوس خوکها و خران،گاوان را بخورند. و شاید هم فلسفه تکاملی داروین انگلیسی در مورد بعضی ها صدق کند. چرا اجادشت معروف شد در یکی از سالها وضعیت آب بحرانی شد و مردم آن زمان به علت نداشتن آب مورد نیاز برای آبیاری شالیزار و مسیر تغییر جهت چشمه و حق آب توسط اربابان جهت آبیاری شالیزاری شخصی خود وضع آب جواب شالیزار را نمی دهد هر چند که نوع کشت شالی در صدوپنجاه سال پیش تا امروز بسیار غیر قابل تصور است. در آن زمان با چه زحماتی از شخم زدن،خرد کردن کلوخ و "کلو زنی"بعد همسطح کردن "لوش زنی"بعد مرز بندی با " بیلو" چه نیرویی از حیوانات و انسانها تلف می شد تا بتوانند غذای یکساله را کسب کنند. و با آن همه تلاش و زحمت و درد و رنج تمام امیدها تبدیل به یأس و ناامیدی بشود. پدرها وقتی به خانه می آمدند و مگاه به صورت زن و فرزند،پدرو مادر پیرو خواهر خود می انداختند احساس شرمندگی و سرشکستگی می کردند چون آنها تجربه تلخ قحطی و دسترسی نداشتن به مواد غذایی را می دانستند چه عواقب وخیمی در پی داشت. در محل کشت و شالیزاری درختی بنام اجادشت بسیار بسیار بزرگ و وسیع با سایبان خوب روزها چند نفراتی که با هم حرکت می کردند می آمدند زیر سایه این درخت اجا و معروف به غصه خوار اجا شده بود و این محل مکان آه و ناله ،حزن و غم و اندوه شده بود. خلاصه بعد از چند روز متوالی که کاملا قطع امید کرده بودند. بنابر اعتقاد و ایجاد رابطه ی درونی با خالق خود بطور دسته جمعی با اعضای خانواده حرکت می کنند بسوی محل موعود، بعضی ها گفتند که در محل این کار را انجام بدهیم عده ای هم گفتند ما در محل نیاز به آب نداریم بلکه مزرعه،شالیزار ما در خطر نابودی قرار گرفته.زراعت ما احتیاج به آب دارد خلاصه متفق متحد بسوی اجای غصه خوار حرکت کردند. و با آن اعتقاد ایمانی که با خدای خود داشتند رابطه ی درونی را برقرار ساختند. ساعتها ناله و زاری گریه مناجات دعا، تمام کودکان معصوم گرسنه ،پیران ضعیف و ناتوان،مادران دردمند و غصه دار، همه و همه چشم به آسمان دوخته بودند. در همین لحظه دیگر همه خود را ناتوان و ناامید می پنداشتند که چند ساعتی مانده به عصر صدای رعد و برق غرش ابرهای آسمان،لحظاتی نگذشته بود لطف خدا شامل حال بندگانی شد که هرگز فخرو تکبر به بندگی و اخلاص خود نمی کردند.باران چنان شروع به باریدن کرد که حتی نتوانستند وسایل و اسباب خود را جمع کنند در هنگام بر گشت کودکان و پیران دچار زحمت فراوان شدند ساعتها طول کشید تا با شور و شوقی به محل مراجعت کردند و به خاطر لطف خدا که شامل بندگانش شد و این دشت سرسبز و خرم را بنام یادو خاطره آن اجای پیر و کهنسال مانده گار کردند واین پهن دشت را بنام اجادشت خواندند. همهن کلام حقی که در کتاب آسمانی ما مسلمانها آمده که تا او نخواهد نمی بارد تا او نخواهد سرچشمه ها ،قناتها آبیاری نمی کنند تا او نخواهد سبز نمی شود تا او نخواهد بعمل نخواهد آمد. چون زراعت اولین عاملش طبیعت است بعد سرمایه بعد مدیریت بعد کار. روزی نادر به زیارت شاه خراسان رفت گفتند:غرق کنیم گفت:نادرو غرق،اصلا وقتی وارد صحن می شد دید گدایی ایستاده و دست نیاز بسوی نادر دراز کرد،بیچاره بخت برگشته نمی دانست دست نیاز بسوی چه کسی دراز کرد و آنهم زمانی بود که نادر از جنگ کرنال برگشته بود. گفت:بچه ی کجایی گفت:آقا غریبم و چند سر عائله ام و کورم جاه ومکانی هم ندارم به ذلت زندگی می کنم این حرفها را زد و فکر کرد که چقدر پول بهش خواهد رسید گفت:مرا میشناسی گفت:نه هرکه هستی باش برایم فرقی نداره گفت:من نادرم نادر شاه.گفت:خدا عزت و افتخار عمر پربرکت به تو سلطنت تو بدهد.من از قشونم آمدم پول نیاوردم،جیب گدا را خالی کرد. گفت:چرا کار نمی کنی گفت:با این کوری. گفت:چرا از امام هشتم نخواستی.گفت:خواستم و مرا شفا نداد گفت:من چهارتا از این جلادها را نگهبان دورو بر تو می گذارم می روم زیارت امام هشتم که جنگ کرنال مرا کمک کرد چند ساعت طول بکشد نمی دانم نماز می خوانم واستراحت می کنم و بر می گردم اگر چشمهایت شفا پیدا نکرد این جلادها گردن تو را می زنند نادر گفت و رفت این گدای کور هم می دانست که نادر رحم و مروت ندارد و وساطت قبول نمی کند رو به جلادها کرد می توانم وضو بگیرم مختاری هر کاری می کنی بکن این لحظه ی آخر عمرت است.وضو گرفت شروع به خواندن نماز کرد یا گریه و ناله و زاری سر به زمین زدن،سیلی به صورت زدن.خلاصه نادر برگشت دید کوره دوان دوان بطرف نادر ميدود به پای نادر افتاد و گفت:که من می بینم نادر گفت:پا شو پدر سوخته تو دروغ می گویی با انگشتهایم شروع به نشان دادن و شمارش کردن کرد دید آره صحیح می گوید حکمت این ماجرا را از نادر پرسیدن نادر گفت:این پدر سوخته اینجا دید که مردم بهش کمک می کنندو شکمش هم سیر و پول که دارد دیگر هرگزنخواست آن رابطه ی درونی خود را با خدای خود برقرار کند این ترس از کشته شدن وی را متقاعد کرد که هر چه زودتر از امام هشتم بخواند تا کمکش کند و با تمام اخلاص و صداقت و پاکی و بی ریایی بندگی خلوص نیت رابطه ی درونی خودش را با خدای خود برقرار کرد و خدا هم کمکش کرد.بهرحال راه نجات و رهایی زمانی برای بنده ای حاصل می شود که انسان رابطه درونی خودشو درمنتهای پاکی،صافی بی ریایی،سادگی،شفافیت آنچه که در توان دارد در طبق اخلاص بگذارد و با دلی شکسته و دردمند محتاج بسوی خدا برود.باز هم اگر داد رحمت و نعمت،و اگر نداد حکمت.          ...


احداث خیابان 14متری

....جنوب و جاده تازه تاسیس می‌شود  از خانواده های روشن روز و آرین فر صمیمانه تشکر میکنیم ...


یلدا

.... پیامبر و امام حسن مجتبی علیه السلام انجام می شود و ضمن حفظ حرمت این ایام صله رحم صورت میگیرد...


اطلاعیه

....کنید ...


مردان شهاب الدین 2

....ر تیرانداز و همه اهالی خوب روستا  جادارد جهت شادی روح همه اموات و درگذشتگان صلواتی اهدا کنیم...


مردان شهاب الدین 1

قدیمی های شهاب الدین...


شن ريزي جاده ارتباطي دو روستا

....ي جناب آقاي سليمي مقدار 200 تن سنگ شكسته توسط دهياري خريداري و  جاده ارتباطي و قديمي بين دو روستا ترميم شد.  ...


ساماندهي بركه لرگ عبور جهت احداث پارك

....لاش دهیار محترم مورد لایروبی قرار گرفت تا جهت احداث پارک روستا از آن استفاده به عمل آید....


درباره روستای شهاب الدین

....اری در دولت جمهوری اسلامی ساخته شد. اولین حمام به صورت خزانه ای بوده ودر سال 1345 حمام دوش دار جای حمام خزانه ای قدیمی را گرفت. واین حمام تا سال 1365 مورد استفاده اهالی قرار می گرفت و بصورت ساعتی برای مرد و زن بوده مثلا صبح ها از ساعت 8الی4 بعدازظهر خانمها و از ساعت 4 بعدازظهر الی 8صبح مردها. 39- اثار باستانی: 1- خرگوش تپه2- چماز تپه 3- خضر تپه (ثبت آثارملی۹۳۴۷- ۴ولیکی تپه آثارملی۷۸۴۳ 40- اسیاب : در حدود 5/1کیلومتری از محل اسیاب ابی داشت که از اب چشمه حاجی خان چشمه استفاده می کرد به این صورت که اب از بالا هدایت می شد و سنگ بزرگی را می چرخاند و مورد استفاده قرار می گرفت 41- شخصیتها: الف : مذهبی: شیخ محمد بیانی عارف و مرثیه سرای بزرگ بود که تخلص آن به نام نادم است حجت الاسلام بیانی امام جمعه شهرستان نکا از سالهای 1360 تا 1375. ب:سیاسی: احمد اسدی بخشدار مرکزی نکا از سالهای 1377تا 1384. نجاتعلی سلیمی معاون فرماندار از سال86 تا به حال ج: ورزشی: محمد جوانمرد دارای درجه مربیگری D اسیا در زمینه فوتبال 42- چگونگی پیدایش روستای شهاب الدین: تاریخ و فرهنگ هر قوم و ملتی سراسر از فراز ونشیبهای است که بیش از چندین قرن تحمل رنج و زحمت و مشقت و درد پایه گذاری می گردد که بر اثر جنگ و خونریزی به دست ظالمان و ستمگران به یکباره نابود می شود یا بخاطر بروز بیماری ها مثل طاعون و وبا و یا بر اثر بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله همه چیز از بین می رود و فقط به خاطره ها می پیوندد . آنچه که در تاریخ در مورد نامگذاری روستاها و شهرها و آبادیها بدان برخورد می کنیم و امروزه به ان نام خوانده می شوند پای اولین آدمهایی است که به انجا رسیده اند و یا دستور ساخت آن را داده اند و یا پادشاهی به نام فرزند خود نامیده است و یا بخاطر وجود حیوانی در آن منطقه است یا شکل طبیعت آن منطقه می باشد که در نامگذاری آن تاثیر بسیار مهمی دارد. انچه را از بزرگان و ریش سفیدان در مورد شهاب الدین نقل شده و آنها خود از پدران شنیده اند چهار برادر بودند به نامهای شهاب الدین .مورندین .خورندین و عزت الدین از نواحی سرزمین هندوستان که کار آنها تجارت و بازرگانی بوده و آنها فرشهای گران قیمت و نفیس را از شمالی ترین نقطه به جنوبی ترین نقطه ی مال رو از طریق جاده ابریشم حمل می کردند و سفارشات و درخواستهای مردم را به انها می دادند در یکی از این سفرها در نواحی قومیس(منطقه دامغان امروزی) مورد حمله راهزنان و یاغیان قرار گرفتند که بر اثر این حمله بسیاری از مال و اموال انها از بین رفت و نگهبانان آنها نیز کشته شدند در همان اغاز درگیری یکی از برادرها متوجه نیت راهزنان شد و مقداری از طلا و جواهرات خود را در مکان مناسب جاسازی کرد و بعد از اینکه راهزنان به مال واموال رسیدند از منطقه متواری شدند و بعد از این ماجرا برادران دیگر بسیار گریه و زاری می کردند و تا اینکه این برادر به انها دلداری داد و موضوع مخفی کردن مقداری از دارایی خود را به آنها گفت و انها تصمیم گرفتند در دامغان برای مدتی بمانند . بعد از گذشت مدت زمانی متوجه می شوند اب و هوای این منطقه و خشکسالی مانع حضور انها در دامغان است پس تصمیم گرفتند به مکان خوش آب و هوا تری مهاجرت نمایند و بعد از گذشت چندسال به این منطقه (شهاب الدین فعلی)می رسند و با فروش طلا وجواهر مقداری ملک خریداری می کنند. وهر یک از برادرها چشمه ای را انتخاب می کند و شهاب الدین در کنار چشمه پر آبی ساکن می شود و بعد ها به نام این برادر خوانده می شود و اهسته اهسته مردم در کنار این چشمه جمع می شوند و نام شهاب الدین چشمه را تشکیل می دهند تا اینکه در زمان حکومت بابا خان در دوره اغامحمدخان خواجه چنان کشتاری در مازندران براه می افتد که اکثر روستاهای همجوار از بین می رود و خالی از سکنه می شود مثل روستای نوکنده،بازار سر،اسیابسر،سیورسی،برزی محله،ولین اباد،نیره اباد(پیرحمزه) و کوه خیل . در ان کشتار بسیاری از اهالی روستای شهاب الدین به روستای برارده از توابع شهرستان ساری مهاجرت کرده و هرگز بر نگشتند. و از انها تعداد کمی در شهاب الدین باقی ماندند - دهیاری روستای شهاب الدین...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه